همایش معرفی رشته ها آری یا نه ...
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سال گذشته وقتی خبر برگزار نشدن همایش معرفی رشتهها توسط خانه یا مجمع را شنیدم به هيچ وجه برایم قابل قبول نبود که برگزار نشود! حتی وقتی استدلالها و دلایل این تصمیم را شنیدم بنظرم غیر منطقی نیامدند اما باز هم قبول نمیکردم، انگار عاملی ناخود آگاه در کنار هر دلیلی هزار جواب پیدا میکرد که باید هرسال برگزار بشود.
وقتی کمی بیشتر فکر کردم دیدم همهی آن دلایل زمان ما هم بود حتی زمان ما مصائب و مشکلات برگزاری همایش دو چندان بود پس چرا ما به این نتیجه «برگزار نکنیم» نرسیدیم؟
وقتی خاطرات همایش سال 91 را مرور کردم، دیدم بهترین زمان ممکن برای رسیدن به این نتیجه همان سال بود. سالی که از شروع امتحانات پایان ترم تا چند روز قبل از کنکور سراسری برای گرفتن مجوز برگزاری به فرمانداری و مرکز بهداشت میرفتم، یادم میآید از قبل برنامه ریزی کرده بودم که يک ماه برای گرفتن مجوز وقت بگذارم و يک ماه ديگر هم برای پيدا کردن معرفهای همایش و هماهنگی با آنها. سال 91 برای اولین بار تصمیم گرفته بودیم روز تجربی را به طور مستقل خودمان برگزار کنیم و پیدا کردن معرفهای اين روز خودش مصیبتی بزرگتر بود. گرفتن مجوز همایش شاید حالا حرفی نامفهوم بنظر بیاید ولی آن زمان امری مهم بود. روزهای اول وقتی درخواست دادیم و پيگيری کردیم مرکز بهداشت و فرمانداری هر دو جواب دادند که چون مجمع شما داخل شهر ثبت نیست اجازه برگزاری چنین همایشی ندارید و به شما سالن هم نخواهیم داد! برایشان باورش سخت بود که تعدادی دانشجو بدون هيچ پشتوانه مادی و معنوی هر ساله همایشی رايگان برگزار کنند و همیشه سوال حراست فرمانداری این بود که هدف شما از برگزاری اين همایش چيست؟ حالا که فکر میکنم میبینم واقعا هدف من چه چیزی میتوانست باشد که صبحها ساعت هفت و نیم بروم فرمانداری و پشت در اتاق حراست فرمانداری منتظر بایستم تا مجوز همایش را پيگیری کنم؟ وقتی همایش رایگان بود و مجمع ما هم اصلا هیچ جایی ثبت نبود که این فعالیت به عنوان سابقه برایش ثبت شود! و آخرش اصلا جایی هم از ما اسمی آورده نمیشد که فلان همایش را برگزار کردند...
نهایت کاری که فرمانداری میخواست برای همایش انجام دهد فکر میکنيد چه کاری بود؟ آیا میخواست کمک هزینهای بکند برای برگزاری همایش؟ نه. فقط میبایست تماسی تلفنی بگیرد با مرکز بهداشت و بگويد طبق قوانین و مقرارت به اين دانشجوها مساعدت بفرمایید! همین.
یادم میآید همان سال بعد از يک ماه دوندگی سالن مرکز بهداشت را به مدت سه روز گرفتیم و تبلیغات همایش را طراحی و آماده کردیم و روز کنکور بردیم دانشگاه آزاد پخش کردیم، حتی روزهای ریاضی و انسانی «آن روزها کنکور سه روز برگزار میشد!» فقط یک نفر از اعضای مجمع حاضر شد برود و تبلیغات را پخش کند!
و هنوز به اين موضوع فکر میکنم که چرا همان سال به اين نتيجه نرسیدیم که با این همه مخالفت و گرفتاری، همایش را برگزار نکنیم! انگار یک جور تعصب و پافشاری داشته باشیم که اگر برگزار نشود به غرورمان برمی خورد، انگار هر چقدر فرمانداری و آموزش و پرورش و ... مخالفت و مانع تراشی میکردند ما بیشتر انگيزه پيدا میکردیم و همین مانع تراشیها بود که همان سال به فکر عملی کردن ثبت مجمع رسیدیم و در نهایت خانه جوان را ثبت کردیم که آیندگان مشکل مجوز برای برگزاری همایش نداشته باشند...