نخوابیده شب درازه!...

به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان


محمد گلیچ در روزنامه قانون نوشت:

فتح ا... زاده: اگر آندو ..... دارد، آن‌را نشان دهد.
الف) وجود
ب) چیز دیگه، جیگر
ج) بندی که به او اجازه می‌دهد استقلال را ترک کند در قراردادش
د) تب

علی پروین: دایی نباید دغدغه‌ای غیر از ..... داشته باشد.

الف) دریافت یارانه نقدی

ب) عقب ماندن از عمو
ج) مسائل فنی
د) اعتراض به زمین و زمان

عبدالرضا داوری: پای اصولگراها هیچ‌وقت ...... باز نمی‌شود.

الف) و به هیچ عنوان

ب) دست‌شان که عمرا

ج) به پاستور
د) 190 درجه

کی‌روش: برای موفقیت تیم‌ملی فوتبال باید ..... بیاوریم.
الف) شورش را در
ب) عروس
ج) کاپرفیلد
د) گارفیلد

احمد نعمت‌بخش (دبیر انجمن خودروسازان): لغو تحریم‌ها.....نمی‌کند.
الف) از کفت بیرون کند اما بیشتر شدن تحریم نعمتت افزون
ب) خودش را لوس
ج) خودرو را ارزان
د) کاری با آدم می‌کند که ننه در دست‌تنگی با بابا

خلعتبری: از باشگاه ماشین نگرفتم اما ..... است.
الف) اسب حیوان نجیبی!
ب) حقیت تلخ
ج) وضعیتم مثل بقیه
د) نخوابیده شب دراز

سیدمحمد خاتمی: نباید برخی چون ..... بلندتر است حق دفاع را از دیگران بگیرند.
الف) قدشان لابد!
ب) برج‌شان
ج) صدایشان
د) (.....)

گودرزی (وزیر ورزش): هر وقت کفاشیان را دیدم گفتم بیا.....
الف) و او هم همیشه آمد
ب) وقتی می‌آمد می‌گفتم کلاس چندی عمو؟ بعدش دوستان می‌گفتند این رئیس فدراسیون فوتبال است و کلی می‌خندیدم
ج) پول بگیر
د) گفتا چرا؟ گفتم تیر برق کوچه‌را، گفتا کتاب‌های نیچه را!

احمدیان (معاون سازمان انرژی اتمی): سوخت نیروگاه بوشهر هفته آینده .... می‌شود.
الف) داماد
ب) شر
ج) تعویض
د) آدم

خداداد: کسی قدرت ندارد کی‌روش را.....کند.
الف) ماچ
ب) خوار و ذلیل
ج) بیرون
د) داخل

راهنمای دانشجویی: فرجه چیست و مراقب کیست؟

به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان



به مناسبت فرارسیدن ایام امتحانات دانشگاه‌ها(البته تموم شدن امتحانات بعضی از دانشگاه ها!)، امروز تصمیم گرفتیم چند مسئله مهم را پیرامون امتحانات که به عنوان یک معضل هم می‌توان به آنها نگاه کرد بررسی کنیم و به این سوال پاسخ دهیم که این عبارات واقعا چه معنایی می‌دهند:

فرجه چیست؟
همانطور که قبل از ذبح به گوسفند آب می‌دهند، به دانشجو هم قبل از امتحانات فرصتی می‌دهند تا برای خودش خوش باشد. دانشجو در ابتدای شروع فرجه کمی‌جزوه‌ها را نگاه می‌کند و بعد از ناامیدی همچون فردی که بهش گفته اند تا دو ماه دیگر می‌میری برو هر غلطی که می‌خواهی بکن، از هیچگونه لذت‌جویی (اعم از دیدن فیلم‌های ندیده، خوابیدن در حد خواب زمستانی خرس‌ها، انجام بازی کامپیوتری به صورت نان استاپ، عبور از مخاطب خاص و مخاطب قرار دادن عام و...) دریغ ننموده و خود را به درجه فنای فی الفرجه می‌رساند. بطور کلی می‌توان گفت آن میزانی که دانشجویان ما در ایام فرجه لذت‌جویی می‌کنند، میلیاردر آمریکایی در وگاس نمی‌کند. ولی به نظرم همین که دانشجو در این ایام جلوی خودش را می‌گیرد و معتاد نمی‌شود جای تقدیر دارد.

شب امتحان چیست؟
شب امتحان از جمله شب‌های معنوی است که موجب نزدیکی دانشجو با خداوند از طریق التماس و تضرع به درگاه الهی می‌شود. شب امتحان، شب آزاد شدن ظرفیت‌ها و شکوفا شدن استعداد دانشجویان است. خیلی از این دانشجویان بعد از تجربه شب امتحان و مشاهده توانایی‌های خود در زمینه تقلب نویسی مسیر زندگی شان عوض شد و الان دست کم 250 دانشجو داریم که توانسته اند رمان بینوایان را روی یک دانه برنج بنویسند و نام خود را در گینس به ثبت برسانند.
یکی دیگر از ویژگی‌های شب امتحان این است که دانشجو به طرز عجیبی به هر چیزی غیر از درس علاقه پیدا می‌کند. در پاره ای از موارد دیده شده که دانشجو با کتاب باز در حالی که چشمانش را برای دقت بیشتر تنگ کرده به مستندِ تخم‌ریزی دلقک‌ماهیِ آب شور می‌نگرد. بعضی‌ها که خیلی حالشان خراب است با 20:30 هم جذب می‌شوند. البته تقصیری ندارند. گاهی درس‌ها آنقدر فشار می‌آورند که آدم برای فرار از آن دست به هر کاری می زند.

مراقب کیست؟
مراقب کسی است که در کودکی توجهات لازم به او نشده و غالبا در نقش تیر دروازه در گل کوچیک مورد استفاده قرار می‌گرفته. او از کودکی دوست داشت میتی‌کومان باشد تا همه به او احترام بگذارند و به محض بردن اسمش به خاک بیفتند. ولی از آنجایی که هر چه می‌دوید به جایی نمی‌رسید، بیشتر کاراکتر زمبه را در یادها تداعی می‌کرد. مراقب بعد از سپری کردن دوران کودکی به مرحله ای رسید که برای تیر دروازه شدن کمی‌بزرگ بود، به همین دلیل از او به عنوان گاز اشک‌آور برای متفرق کردن افراد استفاده می‌کردند. چون بنده خدا هر جا پا می‌گذاشت، می‌گفتند اه باز این پسره اومد و پراکنده می‌شدند. همه اینها باعث شده تا تمام عقده‌های فروخورده مراقب در جلسه امتحان ظهور پیدا کند و مراقب همچون عقابی تیزبین دانشجویان را تحت نظر داشته باشد و خود را در حد ناظر سازمان ملل جدی بگیرد. وی معمولا با گفتن «ورقه‌ات رو درست بگیر»، «گوشیتو بذار تو جیبت»، «میام پاره می‌کنما» و «دیگه وقتی نمونده» (به صورت کاذبانه!) سعی در ارضای روحی-روانی خود دارد. پس بیایید با مراقب مهربان باشیم، با او نجنگیم و به تهدیداتش احترام بگذاریم. باور کنید هرکس جای او بود با آن حجم از آسیب‌های روحی تا الان قاتل زنجیره‌ای شده بود ولی او نجیبانه به شغل شریف کارمندی رضایت داده است.

استاد کیست؟
از آنجایی که دوستان در گوشی به بنده اشاره می‌کنند که دیگر جایی برای مطالب بقیه همکاران باقی نمانده به همین مقدار کفایت می‌کنم که استاد همان موجودی است که سر جلسه امتحان حاضر می‌شود و در حالی که لبخندی سادیستیک بر لب دارد با گفتن «اینا همه اش تو جزوه بود» و «از این ساده تر امکان نداشت» از عجز و خنگی دانشجویان لذت می‌برد. سپس بالای سر دانشجویان مونث حاضر می‌شود و برای آنان توضیحاتی را با لبخند ارائه می‌دهد ولی تا پسرها از او می‌خواهند که یک لحظه بیاید قاطعانه می‌گوید «دیگه به هیچ سوالی جواب نمیدم» و با شور و انرژی کلاس را ترک می‌کند. همین خصیصه است که از او موجودی سهل و ممتنع می‌سازد. پس بیایید در کنار مراقب، استاد را هم درک کنیم.

چرا باید از فیس بوک رفت؟

به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان
عاقبت حضور در فیس بوک

آیدین سیارسریع در قانون نوشت:

نشریه هافینگتون پست (که تلفظ اسمش جوری است که آدم انگار دارد عطسه می کند) 8 دلیل را برای ترک فیس بوک در سال 2014 عنوان کرده که ما اینجا از زاویه دید خودمان آنها را بررسی می کنیم.

1. «وضعیت شلم شوربای فیس بوک»: وقتی صفحه تان را باز می کنید می بینید یکی دارد گریه می کند، دو نفر (معمولا روزنامه نگار) دارند به هم فحش می دهند، یک نفر در حال پوست‌اندازی است، آن یکی سعی می کند برود تو، چون جایی دیده بود که نوشته اگه عاشقی بیا تو، صفدرآقا 55 ساله ویدیوی خاک بر سری ویروسی باز می کند و همه جا پخش می شود ولی خودش می گوید هک شده ام، دخترها زیر عکس همدیگر در عین این که می‌خواهند سر به تن دیگری نباشد جان خود را نثار هم می کنند، mokhtar e tanha زیر عکس های آموزنده الی در حال درآمدن از تنهایی است و هزاران مورد بی ربط دیگر. خب حق بدهید، آدم اگر بخواهد فضولی هم بکند گیج می شود!

2. «مسلط و مجهز شدن فک و فامیل به فیس‌بوک»: ما همیشه فکر می کردیم فیس‌بوک یک محیط مجردی و جوانانه است تا این که یک روز از خواب بیدار شدیم و دیدیم خاله‌مان شبانه عضو فیس بوک شده و زیر یکی از عکس‌ها جلوی 3 هزار نفر از دوستان فیس‌بوکی سوال مهمی را مطرح کرده به این مضمون: «خاله قربون خرس کوچولوی قهوه ایش بشه؟! هان؟ بشه بشه؟» بعد عمو آمده کامنت گذاشته: «چه بزرگ شدی عموجان! یادته بچه بودی آب دماغت همیشه آویزون بود؟ یه بار هم تو زمستون قندیل بست. هه هه هه» بعد همینطور که داری به اینها خواهش و تمنا می کنی که جان من رعایت کنید. حالا اینها همه درمقابل معجزات مادر فیس بوکی هیچ است. من یک بار مشغول پیچاندن یکی از دوستانم بودم با این عذر که الان سر کارم و بعدا به موضوع شما رسیدگی می کنم. مادر کامنت گذاشت که: بیا آشپزخونه ننه! غذا آماده است!


3. «قضاوت مردم و عدم توجه به حریم خصوصی»: یک بار یکی از دوستان ما نقل قولی از سهراب کرده بود و نوشته بود «در گلستانه چه بوی علفی می آید ...» شایعه کردند معتاد است، زنش طلاق گرفت، از کار اخراج شد و یک ماه بعد افتاد و مرد!


4. «دغدغه لایک»: یکی از مهم‌ترین دلایل ترک فیس بوک افسردگی پس از مشاهده تعداد لایک دیگران است. ولی جوانان باید بدانند که لایک ملاک شهرت و افتخار نیست. بزرگانی چون سعدی، حافظ، مولوی، عطار و ناصرخسرو و مریم حیدرزاده را در زمان خودشان یک نفر لایک نکرد ولی توانستند به این مرتبه و جایگاه دست پیدا کنند. حالا درست است که صفحه «ما از دختران و پسران گربه صفت متنفریم» بسیار بیشتر از این عزیزان خواننده دارد! ولی خب... ما به همه می گوییم ملاک نیست، شما هم بگویید ملاک نیست!

تا کی ما باید به جهان مدیریت یاد بدهیم؟

به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان

به دنبال خروج قطار از ریل در اسپانیا و کشته شدن 79 نفر، دولت اسپانیا ایمنی سیستم کل راه‌آهن این کشور را بازبینی کرد. آنها خواستند مطمئن شوند از این پس چنین مشکلی رخ نمی دهد. واقعا که بحران اقتصادی در اروپا چه کار که نمی کند. از بس بیکاری و بیماری در آنجا موج می زند، یک لشکری را بسیج کرده اند که بروند سیستم ایمنی راه‌آهن کل کشور را بازبینی کنند. خب واقعا تا کی ما باید به اینها مدیریت یاد بدهیم؟ بهترین راه این بود که تقصیر را می انداختند گردن لوکوموتیوران که مطمئنا خودش هم در این حادثه جان باخته. هم مردم راضی می شدند و هم دولت مقصر را پیدا کرده بود. طبق بررسی های ما، اگر خدای نکرده در ایران چنین اتفاقی بیفتد، اقدامات زیر صورت می گیرد:


1.شهردار با کلاه مهندسی در صحنه وقوع حادثه حاضر می شود و پس از چند نگاه کارشناسانه، پاچه شلوارش را بالا می زند و می آید توی گود. دو فیلم مستند، چند سریال و یک تله فیلم از کار کردن او در ساعت 4 صبح تهیه می شود که هر کدام شان چندین جایزه را در جشنواره همشهری مال خود می کنند.

2. قیمت بلیت راه آهن شهری و بین شهری50 درصد افزایش پیدا می کند تا مردم همین طوری نروند سوار مترو شوند که بعد از خروج از ریل، تعداد کشته ها زیاد باشد.


3.دستفروشان مترو به جای لواشک پذیرایی ترش و شیرین، ترش و ملس، ترش و خوشمزه و مسواک سه کاره اورال بی، چسب ضدحساسیت و باند به مسافران عرضه می کنند.


4.قطار در ایستگاه های کمتری توقف می‌کند تا لنت ترمزش تمام نشود! یعنی روزهای فرد در ایستگاه های توحید، ولیعصر، دروازه دولت و فرهنگسرا هیچ توقفی صورت نمی گیرد و روزهای زوج هم ایستگاه اکباتان (ارم سبز)، گلبرگ و دروازه دولت بسته است.


5.خط زرد رنگ لبه جایگاه که آقای گوینده ایستگاه هر ثانیه مردم را به فاصله گرفتن از آن دعوت می کند، به خط قرمز تغییر می کند. شاید در ظاهر تاثیری در عدم تکرار این واقعه نداشته باشد ولی از کاری نکردن که بهتر است. باید نشان دهیم مردم برای ما مهم هستند یا نه؟


6. ایجاد یک حادثه هیجانی دیگر که حواس مردم به آن معطوف شود و بی‌خیال این سانحه شوند. این حادثه می تواند تلفات جانی هم نداشته باشد و اصلا در فضای مجازی اتفاق بیفتد. مثلا می شود یک سوال از اعضای شبکه های اجتماعی پرسید و هر کسی هر جوابی داد، عکس پروفایلش را به زرافه تغییر دهد. تا مردم متوجه شوند چه شده، هم زرافه شده اند و هم آهو. بلا نسبت جمع!