به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان

http://sadatmansoori.persiangig.com/image%203/74-maryam-sadatmansoori.jpg

يكي از دوستان قديمي من چند سال پيش توي يك داستان عامه پسند گم شد. يكهو يك شبه بار و بنديلش را برداشت كوچ كرد به لوكيشن يك رمان بازاري. هر چه مي گردم، نيست. تلفنش جواب مي دهد. همراهش زنگ مي خورد. خانه هست. در می زنم باز مي كند. ميوه و شيريني مي آورد ولي پيدايش نيست. اولش می خواستم آگهی بزنم من دوستم را گم کردم و مشخصات بدم ولی بعدش فکر کردم دوباره می رسم به خودش، اِ ببخشید خودش دیگه خودش نیست. اصلا دلم می خواست میشد برای دوست های پایه پیدا کردن هم آگهی زد توی روزنامه، به یک نفر پاکار نیاز داریم به یک نفر که سرش الکی شلوغ نباشه، برای کار توی مجله یا وبلاگ، روزی نیم ساعت بیشتر وقت نمی خواهیم ازش. بیاد اینجا برامون از خودش بگه از خاطره هاش، از دوست داشتنی هاش بنویسه ما هم کلی ذوق کنیم،همین. چیز زیادی که نمی خواهیم ما هم در عوضش باهاش دوست میشیم خوبی هامون را به اشتراک میذاریم اصلا قول میدیم بهش بد نگذره، ولی فقط خواهشا خاکستری نباشه! از نوع خاکستری اطرافم زیادند از همونایی که تکلیف شون با خودشون معلوم نیست زیاد دیدم، انواع و اقسام مختلف. یکی که منظم باشه و کارش را درست انجام بده اصلا خودش دوست داشته باشه بیاد، نه اینکه تا تیکی به تاکی خورد بره و دیگه پیداش نشه، بیاد برامون بنویسه، فعالیت بکنه، ایده های قشنگ با خودش بیاره، از اونایی که اولش نگه هستم ولی بعدش معلوم نیست که آخرش هست یا نه، حضوری هستش ولی هر کاری بخواد انجام بشه نباشه! تا جایی که بشه دنبالش می دویم ولی از یه جایی دیگه پاهامون خسته میشند و نمیشه دنبالشون دوید شاید طرف نخواد، زور که نیست. اصلا تعارف نداشته باشه، همین تعارف ها هستند که این بلا را سرمون آوردند. تا جایی که قراره باشه، باشه و اگه دید نمی تونه بیاد راست و حسینی بگه نیستم! و خدا حافظی کنه بره. این خیلی خوبه اصلا تکلیف بقیه مشخصه. نه اینکه توی لفافه باشه نه کارش را درست انجام بده و نه اصلا انجام نده و بره! خلاصه تکلیف خودشا معین کنه که آخرش هست یا نه. خسته شدیم از بس یه نفر اومد و تا یه جایی بود ولی از یه جایی خودش می دونست که نیست ولی ما فکر می کردیم هست، از یه جایی ما هم فهمیدیم که نیست ولی خودش نخواست بگه نیستم. ما هم نمی تونستیم بگیم نباش حدس می زدیم موقتیه ولی طولانی شد نبودنش، خیلی شد و آخرشم معلوم نشد کی به کی بود...

خلاصه یه دوست می خواهیم پاکار باشه... چیز زیادی نمی خواهیم.

ع.ن:...  هنوز طعم شیرینش زیر پاهامه !