لباس...
با این لباسهای چرکِ زندان، مهمانی راهم بدهند هم باید یک گوشهکناری خودم را سی روز گم و گور کنم که آدم حسابیها نبینندم با این سر و وضع. ولی حیف که همه عشق این مهمانی به این است که توش پر آدمحسابیست. توش میشود با آدم حسابیها رفیق شد.رفاقتهای عمری. چه بکنم من با این لباسها؟! لباس فاخرِ مجلسی بخرم؟! با کدام پول؟ کدام مایه؟! اصلاً با همین لباسها میآیم. همینی که هست. میخواستی دعوت نکنی. پر رو شدهام، نه؟! پررو بودم؛ انا الّذی علی سیّده اجتری. میخواهی بروم وسط مجلس، داد بزنم که من از زندان فرار کردهام و برای سی روز آمدهام مهمانی، این هم لباسهای زندانم؟! نه، خوب نیست. تازه، غریبهها چه میگویند؟! من همیشه حساب آبروی تو را کردهام که داد نزدهام وضعم را.بیا و آقایی کن و تا مهمانی شروع نشده، خودت یک کاری بکن برایم که «از زندان، موی پالیده و جامهی شوخگن و عالمی اندوه و خجلت توان آورد. مرا بشوی و خلعت فرست و مپرس.»1
پ.ن1:ریشههایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمّل کن...
پ.ن: بذار خیالتان را همان اولش راحت کنم این متن از من نیست!
فقط همان پیراهن بد بویش...
1. خواجه عبدالله انصاری
این وبلاگ تنها مرجع رسمی اطلاع رسانی مجمع دانشجویان خمینی شهری دانشگاه صنعتی اصفهان است که فعالیت خود را از شهریور سال 86 به منظور دستیابی به اهدافی همچون اطلاع رسانی فعالیت های شورای مرکزی مجمع؛بررسی مشکلات صنفی دانشجویان خمینی شهری؛ آشنایی و نزدیکی بیشتر دانشجویان خمینی شهری با یکدیگر و همچنین مکانی برای انتشار دست نوشته های دانشجویان که در کمتر جایی امکان انتشار آن را دارند، می باشد که در این راستا دانشجویان خمینی شهری هم محلی را در فضای مجازی داشته باشند که احساس کنند متعلق به خود آنهاست.