به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان


از دایره تنگ چیزها گاه گاهی باید بیرون زد و بیرون ایستاد و از بیرون به حلقه هایی که در آن گرفتار شده ایم نگاه کرد. همان که بهش می گویند فاصله* گذاری. ولی نمی دانم در مورد عشق هم ماجرا این هست یا نه. اگر از عشق بزنیم بیرون و از بیرون بهش نگاه کنیم چیزی که می بینیم واقعا تصویری از عشق است یا نه. به نظر می آید عشق چیزی است که فقط وقتی در چنبره اش گرفتاری هویت دارد. فقط تصویر از درون دارد نه تصویر بیرونی. از بیرون فقط یکسری تظاهرات مسخره و احمقانه پیداست.شاید از بعضی چنبره ها اصلا نباید بیرون زد.

ع.ن + پ.ن:
احساس هایم را وکیوم کرده ام و چیده ام درون پوسته ی قرمز رنگم ، باید بند و بساط دلم را جمع کنم و بروم .


* فاصله برای خودش تعریف داره:
اول اینکه فاصله یه نفر با خودش صفره و فاصله اش با هرکی غیر خودش مثبته، منفی توی کارش نیست...
دوم اینکه هر کسی به اون اندازه که من از اون دورم، به همون اندازه اون از من دوره...
سوم اینکه اگه کسی اومد وسطمون وایساد و واسطه شد اون موقع فاصله مون مقدارش بیشتر میشه...
یادتون باشه این فاصله توی فضای آدما تعریف میشه...