یک روز بیدار می شویم - توی یک گفتگوی خیلی عادی، یا توی رختخواب با نشئه گیِ یک خواب عمیق شبانه، یا روی صندلی با فکری سرگردان در هزار جا، یا پشت فرمان یک ماشین توی یک راه بندان - و می بینیم که نمی خواهیم فکرمان هیچ جا برود، نمی خواهیم فکر کنیم به چیزهای نیامده و آمده و کارهای نکرده و کرده و هر آنچه که پیش یا بعد از این ممکن است اتفاق بیافتد. و اصلا نمی خواهیم فکری وجود داشته باشد تا یادمان بیاید که هنوز هستیم و هنوز خیلی کارها می شود کرد. می فهمیم دیگر پایین تر از این، تحمل ناپذیرتر از این، ممکن نیست.

بعضی مان یک مرتبه بیدار می شویم، بعضی آهسته، و بعضی هیچ وقت. اما اگر بیدار شویم، دیگر فکر و نظر دیگران هیچ تاثیری در حالمان ندارد. این که وقتی ما را می بینند چشمانشان برق می زند، یا برعکس، پره های دماغشان با نفرت باز و بسته شود، هیچ اهمیتی ندارد. مهم فقط این است که خودمان جلوِ آینه که می ایستیم چه می بینیم. اگر نتوانیم جلو آینه بایستیم و به خودمان نگاه کنیم، یا اگر نتوانیم با خیال هامان بازی کنیم، نتوانیم و نخواهیم که به هیچ چیز و هیچ کس فکر کنیم، چه کار می کنیم؟؟ ......

 

۲- انگ افسردگی بهم نچسبونیدا فقط یه سوال دارم، این که مدام همه میگن هدف، هدف، هدف، شما زندگیتون هدف داره؟؟؟؟؟ دارم از فضولی میمیرم... زود جوابمو بدید محتاج شنیدنم

من که با دریا تلاطم کرده ام / راه دریا را چرا گم کرده ام ؟؟؟

قفل غم بر درب سلولم مزن / من خودم خوش‌باورم گولم مزن

-------------------------------------------------------------------------

اینم برای اخوان دوستان

بسان رهنوردانی كه در افسانه ها گویند
گرفته كولبار زاد ره بر دوش
فشرده چوبدست خیزران در مشت
گهی پر گوی و گه خاموش
در آن مهگون فضای خلوت افشانگیشان راه می پویند
ما هم راه خود را می كنیم آغاز
سه ره پیداست
نوشته بر سر هر یك به سنگ اندر
حدیقی كه ش نمی خوانی بر آن دیگر
نخستین : راه نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی
دودیگر : راه نیمش ننگ ، نیمش نام
اگر سر بر كنی غوغا ، و گر دم در كشی آرام
سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی كه می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر كجا آیا همین رنگ است ؟

 

-------------------------------

اینم برای طنز دوستان:

نقش ایوان

«ما که اطفال این دبستانیم»

از کتاب و قلم گریزانیم

غالباً تخس و لوس و بی ادبیم

موی ژولیده و پریشانیم

اول ترم فکر شیطنتیم

آخر ترم درس می خوانیم

موقع امتحان پایان ترم

بس که درمانده و پشیمانیم

خیره بر برگه بغل دستی

لاجرم مثل فکس می مانیم!

بی هدف می رویم دانشگاه

ارزش علم را نمی دانیم

بعد طی مدارج عالی

لنگ شغلی شریف می مانیم

عوض حرفه ای درآمد زا

در مسنجر تمام شب ON ایم!

سالها لنگ مدرکی هستیم

تا که اقوام را بچزانیم

خانه از پای بست ویران است

بس که در بند نقش ایوانیم

 

نسیم عرب امیری

------------------------------