نویسنده :علی پیمانی
قاضی: دستور جلسه قرائت شود.
منشی: به نام خدا.......بنا به درخواست شاکی پرونده، با توجه به اسناد و ادله موجود، متشاکی (مشکوک) فردی خیانت کار و مجرم تلقی شده ......
قاضی: شاکی به جایگاه
شاکی: آقای قاضی ؛ ایشون به من خیانت کردن
قاضی: لطفا کامل توضیح بدید
شاکی: ایشون باعث شدن آرامش من نابود بشه
ایشون اعتماد به نفس من را از بین بردن
ایشون به من ظلم کردن
ایشون از اعتماد من به خودشون سواستفاده کردن
ایشون.....
ایشون.........
مشکوک(با حالت داد): آقای قاض..
قاضی(خونسرد): شما حرف نزن
قاضی:با توجه به حرف های شاکی ، شما مجرم شناخته شدید!
مشکوک(عصبانی):آخه آقای قا....
قاضی: مگه نگفتم شما حرف نزن
قاضی:چند دقیقه تنفس
و بعد چند دقیقه
قاضی:آقای ...(بوووووووق)...شما متهم شناخته شدید و به حبس ابد محکومید.
مشکوک(خودش را به در و دیوار می کوبد): آقای قاضی....
قاضی: ایشون را ببرید زندان
(در همین حال که متهم را به بیرون از دادگاه می برند)
قاضی:ختم جلسه.
نمیدونم تا حالا پاتون به دادگاه باز شده یا نه.معمولا هر جایی که به کسی اتهام میزنن (مشکوک میشن) بهش اجازه میدن حداقل واسه یک بار حرف بزنه و از خودش دفاع کنه.
ولی بعضی وقت ها ، بعضی از آدما، بدون اینکه حرفی از دادگاه و قاضی و عدالت باشه خودشون حکم صادر میکنن، خودشون هم اجرا میکنن. (یه چیزی شبیه با نمایش نامه بالا)
چقدر خوب بود که:
- یک طرفه به قاضی نمی رفتیم.
- هر طرفی که باد میومد خودمون را خم نمی کردیم.
- همیشه رو پاهای خودمون می ایستادیم.
- به هم دروغ نمی گفتیم.
- "با هم" حرف می زدیم نه "پشت سر هم".
پارازیت: وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم
این همه چرخیدی و چرخوندی آخرش چی شد؟!