جاناتان لیوینگستون
دوستان عیب من بی دل حیران مکنید
گوهری دارم وصاحب نظری می جویم
حافظم گفت که خاک درمیخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن می بویم
درود به هر آنچه که برای داشتنش، از همه ی داشته هایم گذشتم
« جاناتان لیوینگستون، مرغ دریایی! در وسط بایست!»
کلام مرغان سالخورده لحنی بسیار تشریفاتی داشت. در وسط ایستادن تنها به معنای ننگی بزرگ و یا افتخاری بزرگ بود. ایستادن در وسط به عنوان افتخار، روشی برای معرفی بهترین و پیشروترین مرغان بود. او اندیشید:«حتما فوج در حال خوردن صبحانه امروز صبح پیشرفت غیر منتظره اش را شاهد بوده است... ولی من افتخار نمی خواهم. آرزوی رهبری هم ندارم. فقط می خواهم آنچه را یافته ام با آنان در میان بگذارم و افق های آینده را که به همه ما تعلق دارد به آنان نشان دهم.» او جلو رفت.
مرغ سالخورده گفت : «مرغ دریایی،جاناتان لیوینگستون! بخاطر این ننگ در مقابل فوج مرغان دروسط بایست!»
+ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 8:0 توسط مطهره نجاری
|