یادتان میآید آقای کارگردان؟

حدودا ۱۶ سال پیش درست در همین خیابانهای تهران، درست در همین روزهای گرم تابستان، درست در آغازین روزهای فعالیت یک دولت جدید بود که برخی «بهظاهر» دلسوز اسلام و انقلاب حرکتی جمعی را برای احیاء امر بهمعروف و نهی از منکر در پایتخت آغاز کردند.
بدحجابها، دختر و پسرانی که احتمالا نسبتی با هم نداشتند، پسران جوانی که مدل مویشان عجیب و غریب بود و خلاصه هر کسی که رد پایی از منکر در ظاهرش دیده میشد در سیل امر و نهی آنها قرار میگرفت. هدف احیاء یکی از شعائر دینی بود ولی مشکل از جایی آغاز شد که روش آنها رخ عیان کرد؛ زبانشان تند بود و نگاهشان غضبآلود. از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان، دست بزن هم داشتند.
کوچکترین واکنش از سوی فرد مورد عتاب باعث میشد برخوردی تندتر از حد انتظار را شاهد باشد. وقتی وارد پارک یا سینما میشدند ترس را میشد در نگاه تکتک حاضران دید. بهحساب خودشان میخواستند در روزگار توسعه سیاسی و آزادی گربه را دم حجله بکشند تا خدای نکرده کسی به ارزشهای دینی نتازد.