به سبک دکتر!

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس


بوسه زن بر خاک آن وادی ومشکین کن نفس


محمل جانان ببوس آنگه به زاری عرضه دار


کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس


درود بر روح بزرگ فخر معاصر ایران ، دکتر حسابی


سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه میکنند.

قیمت ساعت ۳۰ هزار تومان بوده و هر کدام نفری ۱۰ هزار تومن پرداخت میکنند

تا آن ساعت را خریداری کنند


بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش میگوید قیمت ساعت ۲۵ هزار تومان بوده.

 

این ۵ هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان

 

شاگرد ۲ هزار تومان را برای خود بر میدارد

 

و ۳ هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان)

 

حال هر کدام از آنها نفری ۹ هزار تومان پرداخت کرده اند . که ۳*۹ برابر ۲۷ میشود

 

این مبلغ به علاوه آن ۲ هزار تومان که پیش شاگرد است میشود ۲۹ تومان

 

هزار تومان باقیمانده کجاست ؟

 

دکتر حسابی

معما

جهان وکار وجهان جمله هیچ بر هیچ است

هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق


درود بر معما ، که چو حل گشت آسان شود!

شخصی درون زندانی حبس شده است. اتاقی که این شخص در آن نگاهداری می شود دو در دارد که یکی به سمت چوبه دار راه دارد ولی دیگری به بیرون زندان راه دارد و منجر به آزادی زندانی می شود. هر یک از این درها یک نگهبان دارد که یکی ازآنها همیشه راست می گوید و دیگری همیشه دروغ و هر دو از اینکه کدام در به کجا راه دارد و نیز از راستگویی یا دروغگویی نگهبان دیگر آگاهند.

 

زندانی ما حق دارد تنها یک سوال از یکی از نگهبان ها بپرسد و سپس یکی از درها را انتخاب کند. در ضمن نگهبان ها فقط با "بلی" یا "خیر" پاسخ می دهند. او چطور می تواند با تنها یک سوال دری که به سوی آزادی باز می شود را پیدا کند؟!