جمعه ها
به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان
حکايت جمعه ها، حکايت جالبی است، حکايت آدم های منتظری که جمعه به جمعه به رسم ادب، آداب و رسومشون بايد منتظر فردی باشند، حالا اين انتظار را قبلنا با پيامک ابراز می کردند ولی حالا با تلگرام. اونم فقط جمعه ها و فقط عصرهاش. يه جور انگار دِينی باشد که بايد انجامش بدند و اون هم فقط همين عصرهای جمعه يادش می افتند. کسی هم کاری به روزهای ديگه ی هفته نداره، کلا همون عصرهای جمعه کافيه! اما بعضی وقت ها که از پول های زياد کسی، حرفی می شنويم يا از کسی که پول های مردم را خورده، اون موقع هم به شدت منتظر می شويم و می گوييم بيايند پول ها را به تساوی بين مان تقسيم کنند ...
ولی کسی نمی گويد ای کاش کسی بيايد اين حفره های دلم را پر کند، واسطه ی نجوايی باشد؛ نمی شود ته چاه باشی و بخواهی دستت به آسمان برسد بايد اين وسط دستی به کمکت بيايد بين تو و آسمان. کسی باشد که ريزه کاری های اخلاقی يادمان بدهد ...
جمعه ها حکايت جالبی دارند ...
پ.ن:
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم