به حمد الله اعضای هفتمین دوره  مـ ـجـ ـمـ ـع در شب 24 رمضان المبارک مشخص شدند و بعضی از "القاب" شیفت پیدا کرد و بعضی همچنان بر سر "جایگاه" خود ماندند.

اعضای جدید؛ متشکل از صفریِ مـ ـجـ ـمـ ـعـ ـی، صفرِ مـ ـجـ ـمـ ـعـ ـیــش داره باز میشه، صفر مـ ـجـ ـمـ ـعـ ـش باز شده و... فسیل های مـ ـجـ ـمـ ـع! هستند که ان شا الله دست خدا به همراهشون باشه .

 

این غنچه ها و گل های ترگل ورگل چند دسته تقسیم میشند (البته کل باغچه ی مـ ـجـ ـمـ ـع را در این چند سال در برمیگیرد)که ممکن دسته ها با هم همپوشانی داشته باشند:

1-              غنچه ها و گل هایی که فقطnew tab   صفحات شبکه ی اجتماعیه "(بـــــــوق)" را باز می کنند.

2-               غنچه هایی که این ترم زحمت کشیدند 20 واحد ترم سوم گرفتند و فکر می کنند کن فیکون کردند. (حالا انگار ما 20 واحد ندیده ایم)

3-              غنچه هایی که از پیچاندن هر کلاسی حتی به ازای 5 دقیقه سر باز می زنند و آنچنان در مورد کوییزی که شاید 0.2 نمره کل نمره پایانی را داشته باشند صحبت می کنند که گویا میان ترم در دومین هفته پس از ترمیم است!

4-              غنچه هایی که  ارشدی شدند و ارشد به اتمام رسانیده اند و دیگه کلاسشون بالا رفته.

5-               غنچه هایی که چندسال گل سر باغچه بودند و الان از اینکه یکی بگه چرا انقذه خودنمایی می کنی کمی تا قسمتی در زیر برگ های خود پنهانیده اند!!!!

6-              غنچه هایی که مزدوج شدن، آنها را از باغچه جدا کرد ولی هنوز کمی از خاک باغچه یمـ ـجـ ـمـ ـع به همراهشونه.(اینان گل ند!)

7-              غنچه هایی که (این مورد به دلایل امنیت جانی حذف شد)

8-              غنچه هایی که نمی دونم رابطه مخفیشون با موتور چیه(ویــــــــــــــــــــژ)

9-              غنچه هایی که بذرشون کاشته میشه ولی در نمیاند!! با اینکه خورشید به همه یکسان نور میده!

10-         غنچه هایی که یهو پژمرده میشند، به قول خودمون ناغافل! و تا خاکشون عوض نشه و یه جای جدید نرند حالشون روبه راه نمیشه.

11-         غنچه هایی که یه مدت هستند. یه اصطلاحی هست میگه "حالا باشیم" اما همون موقعی که هستند به اندازه خودشون، زیبا، هستند ولی بعدش در سایه تجلی دیگران کم رنگ میشند.

12-         و غنچه هایی که برای زیبای این باغچه از عطر و رنگ و برگ دریغ نمی دارند. اونایی که شدت باران سنگین و تیزی آفتاب را تحمل می کنند.

( خداییش مذاکرات محمد جواد جان با خاله کاترین، انقدر بند نداشت)


خدا بگم این دوره ی ارشد و سمینارش، خارج رفتن و باز شدن چشم به دنیای باز اینترنتش ،قبول شدن یه دانشگاه دیگه و فاصله اش و از همه مهمتر  ازدواج، بنای مـ ـجـ ـمـ ـع سست کن(با شاخه هایش) را به زمین گرم و نرم بزنه!*

آخه نه تنها مـ ـجـ ـمـ ـع را تحت تاثیر قرار داده وب و مجله هم دچار شیزوفرنی حاد شدند.

تازه این القاب که عوض شده باعث شده یه عده سایشون سنگین بشه، دیگه اینورا نیاند حتی با اسم مستعار .

این مدل جدید اومدن به وب و نظر نذاشتن هم که یه جورایی برام قابل هضم نیست، چه قدیمیش چه جدیدیش میگند" ما میایم به وب سر می زنیم ولی نظر نمی ذاریم،یا اینکه فعلا قلممون نمیاد، ولی برمیگردیم! ما حواسمون بهتون هست!" دستتون درد نکنه از دفعه ی بعد برامون یه پلیس سایبری بگیرید که یه وقت جای بد نریم! من حدودا یک ساله منتظر این بازگشت غرور آمیز و پیروزمندانه؛ دارم سماق میمکم!

کار از مذاکره 5×1 =5 در باقرالعلوم و دانشکده صنایع گذشته تنها گزینه روی میز همکاریه! و گرنه باید ساکتون را بردارید برید خونه ی مامانتون؛ تازه ،دست از پا درازتر هم بر می گردید! حرف از جدایی و خداحافظی هم نزنید اینجا حق طلاق از حقوق مدیریته!


به وجه مرحمت ای ساکنان صدر جلال

ز روی حافظ و این آستانه یاد آرید

 

م.ن ها:

*این متن دارای حشو بسیارِ یک کلمه ی خاص است.

می خواستم زیرش خط بکشم که اهمیتش را نشون بدم ، گفتم شاید فکر کنند غلطه، پاکش کنند.

*به همه عطا کنه.

*و همچنان من و حافظ با هم میرویم... 

 

 کاملا قابل توجه همه:

ما فعالیت هامون مستمر و اعضای خوبی داریم چون هممون همشهریم و از یک دانشگاه