درود برپدرم که آدم است و بر مادرم که هوادار اوست

مگر می توانستند آدم و حوا

سر از این بازی بپیچند؟

نمایشنامه را

خوب یا بد

خدا نوشته بود

و آنها

مثل بچه ی آدم

باید در آن بازی می کردند

و گرنه آدم هایی نبودند

که بخواهند

این طور با زندگی آدم ها

بازی کنند

فقط ای کاش

شیطان فرشته ی خسته تری بود

و درست

لحظه ی قبل از وسوسه

به سرش می زد از صحنه ماجرا بیرون برود

گوشه ای بشیند

سیگاری بگیراند به دِرازای ابد

و به گونه های گندمگون حوا

فکر کند...

نمایش به هم می خورد

 وپرده ها فرو می افتد