به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان

http://mw2.google.com/mw-panoramio/photos/medium/50616177.jpg

آن‌جای «دوست‌داشتن»، آن‌جای «خیلی دوست‌داشتن» را دوست‌ دارم که به معامله می‌اندازدت. که وادارت می‌کند داشته‌هایت را یکی‌یکی بدهی بلکه قدمی نزدیک‌تر شوی. آن‌جا که داشته‌های کوچک را داده‌ای و نوبت به داشته‌های بزرگ رسیده، آن‌جا که عقل جلو می‌‍‌آید و عرض اندام می‌کند. آن‌جا که عقلِ حساب‌گرِ مدعی فکر می‌کند عددی هست برای خودش و هنوز ندانسته که نیست. آن‌جای دوست‌داشتن که دل، همه‌ی داشته‌ها را سرِ دست می‌‌گیرد،به عقل تنه‌ای می‌زند و می‌راندش. آن‌جا که با همین تنه‌، عقل را مست می‌کند، مست می‌کند، از هوش و حساب‌گری می‌اندازد. و عقل تا هشیار شود، دل همه‌ی داشته‌ها را فروخته و هزار فرسخ رفته...


 پ.ن: حیف، توی موضوعات وبلاگ «وهمیات» نداریم!