به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان

عکس

دلم می‌خواست، اگر می‌شد همین گلدان حسن یوسف توی اتاقم را تكثیر می‌كردم. قلمه‌های انتهای ساقه‌اش را جدا می‌كردم و می‌گذاشتم داخل یك ظرف آب، بعد كه جان می‌گرفت می‌كاشتمش داخل یك گلدان جدید. دورش را فویل می‌گرفتم و با حوصله ربان می‌پیچیدم.

بعد لباس سفید می پوشیدم و ادکلن میزدم، پیاده راه می‌افتادم. گلدان حسن یوسف به دست، مثل یك پیك كه باید امانت مهمی را برساند دست صاحبش، می‌رفتم دم در خانه‌ی آدم‌های عزیزی كه هم ریشه هم هستیم. حسن یوسف را تحویلشان می‌دادم و برمی‌گشتم.


...یك جایی خوانده بودم كه كسی دوستان صمیمی‌اش را هم ریشه‌های خودش می‌دانست. خیلی خوشم آمد از این توصیف.