پیام بر اخلاق

آل عمران 149، علم 4
یکجورِ عجیبی مهربان بود، نرمی و لطافت داشت توی برخوردهاش. آن هم با آن جماعت عربِ جاهلی، با آن جماعت تندخو و متعصب و لجوج. این نرمخویی و خوشخلقیش یک هدیه ویژه الهی بود، خودِ خدا گفته بود؛ فَبِما رَحمَه مِن الله لِنتَ لَهُم (آل عمران/ 159). با اینهمه، گاهی خدا خودش هم به شگفت میآمد از اخلاق او، به تحسینش جبریل را روانه میکرد که؛ انّک لَعلی خُلُق عَظیمٍ. (قلم/۴)
توبه 128
(1) آنقدر روی پا ایستاده بود برای نماز و آنقدر قنوتهای شبش را طول داده بود که پاهایش متورّم بشود، که خدا هم نگرانش بشود و برایش آیه بفرستد که این قرآن را نازل نکردیم برایت که اینقدر خودت را به زحمت بیاندازی: طه، ما انزلنا علیک القرآن لتشقی.(طه/١و٢).آنقدر که آیه بفرستد چه میکنی با خودت؟ داری خودت را میکشی از فکر هدایت اینها. فلعلّک باخعٌ نفسک علی آثارهم (کهف/۶)
(2) سنگش میزدند، آزارش میدادند، راه میرفتند توی کوچهها و دیوانه خطابش میکردند انّک لمجنون.(حجر/۶) میگفتند ساده و زودباور است؛ و یقولون هو اذن.(توبه/۶١) مسخرهاش میکردند. آنقدر که خدا دلداریاش میداد: و لقد استهزیء برسل من قبلک.(انعام/١٠) آنقدر که خدا نوازشش میکرد و به یادش میآورد که هیچوقت رهایش نکرده و هیچوقت تنهایش نگذاشته؛ ما ودّعک ربّک و ما قلی. (ضحی/٣) عزیز بود برای خدا. آنقدر که به جانش قسم میخورد: لعمرک...(حجر/٧٢)
(3) علی(ع) میگوید مثل یک طبیب دورهگرد راه می افتاد دنبال مریضها، مشکلدارها. که معالجهشان بکند، مشکلشان را حل کند؛ طبیبٌ دوّارٌ بطبّه. این آیه را که میخوانم دلتنگش میشوم؛ هواییِ دیدنش؛ توقع زیادیست که آدم دلش بخواهد پیامبرش را ببیند؟ واسطه فیضش را؟ آنهم پیامبری که خدا اینطوری وصفش میکند؛ عزیزٌ علیه ما عنتّم؛ برایش سخت است ما رنج بکشیم. طاقتِ دیدن رنجهایمان را ندارد. حریصٌ علیکم: مشتاق و حریص است برای هدایتمان، بالمؤمنین رؤف رحیم...اللهمّ انّا نشکوا الیک فقده.
(4) آخرش هم به قول خانم مرشدزاده «خدا داشت تماشایش میکرد، بعد گفت چه اخلاقِ شگرفی داری. انّک لعلی خلق عظیم.(قلم/۴) انگار که از دستپخت خودش در شگفت مانده باشد.»
این روزها هرکس مثل شما باشد حرمتش شکسته می شود، احترامش زیر پا گذاشته می شود؛ قرن ما پر از شگفتی ست، یادتان هست می گفتید اگر کسی، مسلمانی، ندای کمک خواستن سر داد، کمکش کنید؟ یادتان هست می گفتید مسلمان نیستید اگر کمکش نکنید؟ چه امتحان سختی! هر کسی کمک خواست کمکش کنیم،انگار مثل رسالت بود برای شما، مثل سلام کردن شما و می گفتید آنقدر سلام دهنده کار بزرگی انجام داده که جوابش واجب است! می گویند هرجا پشت سر کسی حرفی زده می شد مجلس را ترک می کردید یه جورایی دگرگون می شدید شاید شعله های آتش غیبت را می دیدید! جایی خواندم با هر کسی قرار می گذاشتید سر موقع می رفتید و با دقت کاری که بعهده ی شما گذاشته بودند را انجام می دادید...
آنقدر میان کتاب ها می گردم تا زیبایی هایتان را کمی حس کنم تا شاید از این ذلالت دنیا فاصله بگیرم ولی این روزها هر کس مثل شما باشد ...
بسم الله الرّحمن الرّحیم
لقد جاءکم رسولٌ من انفسکم عزیزٌ علیه ما عنتّم حریصٌعلیکم بالمؤمنین رؤفٌ رحیم.