برای زاینده رود ...
برای زاینده رود که این روزها گلویش خشک است ...
اي شهر چه شد رود روانت خشكيد ؟
خاكت تب كرد و آسمانت خشكيد ؟
در حنجره ي تاج و گلوي خواجوت
آواز بيات اصفهانت خشكيد ؟
***
تب كرده زمين و غرق تاول شده است
يك عمر عذابمان مسجّل شده است
وقتي تو نجوشي ... همه سرگردانند
انگار كلاس شوق ، منحل شده است
***
حرفي بزن اي رود چه آمد به سرت
كو آن همه زايندگي و شور و شرت؟
تا كي بدنم بلرزد از روزي كه
در دست كلاغ ها بيفتد خبرت ...
***
بايد كه به اصفهان ما برگردي
اي زنده ي مهربان ما ! برگردي!
بايد كه در اين مُردگي هر روزه
روحي شوي و به جان ما برگردي !
شاعر همشهری :خانم مطهره عباسیان
+ نوشته شده در جمعه هشتم مهر ۱۳۹۰ ساعت 20:20 توسط مهرانگیز شریفیان
|