راز گل آفتابگردان
گل آفتابگردان رو به نور میچرخد و آدمی رو به خدا.
ما همه آفتابگردانیم.
اگر آفتابگردان به خاك خیره شود و به تیرگی، دیگر آفتابگردان نیست. آفتابگردان كاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد.
اینها را گل آفتابگردان به من گفت و من تماشایش میكردم كه خورشید كوچكی بود در زمین و هر گلبرگش شعلهای بود و دایرهای داغ در دلش میسوخت.
آفتابگردان به من
گفت: وقتی دهقان بذر آفتابگردان را میكارد، مطمئن است كه او خورشید را پیدا
خواهد كرد
.
آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمیگیرد، اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه میگیرد!
آفتابگردان راهش را
خوب می داند و كارش را دقیق میشناسد. او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن
خورشید، كاری دیگر ندارد
.
او همه زندگیاش را
وقف نور میكند، در نور به دنیا میآید و در نور میمیرد. نور میخورد و نور میزاید
...
دلخوشی آفتابگردان
تنها آفتاب است. آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و
انسان با خدا. بدون آفتاب، آفتابگردان میمیرد و بدون خدا، انسان نیز دوام
نخواهد آورد
.
آفتابگردان گفت: روزی
كه آفتابگردان به آفتاب بپیوندد، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی كه
تو به خدا برسی، دیگر "تویی" نمیماند
.
و گفت من فاصلههایم را با نور پر میكنم، تو فاصلهها را چگونه پُر میكنی؟ آفتابگردان این را گفت و خاموش شد.
گفتگوی من و
آفتابگردان ناتمام ماند. زیرا كه او در آفتاب غرق شده بود...
جلو رفتم بوییدمش، بوی
خورشید میداد.
تب داشت و عاشق بود. خداحافظی كردم، داشتم میرفتم كه نسیمی رد شد و گفت: نام آفتابگردان، همه را به یاد آفتاب میاندازد! ولی نام انسان، آیا كسی را به یاد خدا خواهد انداخت؟
آن وقت بود كه شرمنده از خدا رو به آفتاب گریستم...

نویسنده: عرفان نظرآهاری
گردآوری: فهیمه سجادی فر
این وبلاگ تنها مرجع رسمی اطلاع رسانی مجمع دانشجویان خمینی شهری دانشگاه صنعتی اصفهان است که فعالیت خود را از شهریور سال 86 به منظور دستیابی به اهدافی همچون اطلاع رسانی فعالیت های شورای مرکزی مجمع؛بررسی مشکلات صنفی دانشجویان خمینی شهری؛ آشنایی و نزدیکی بیشتر دانشجویان خمینی شهری با یکدیگر و همچنین مکانی برای انتشار دست نوشته های دانشجویان که در کمتر جایی امکان انتشار آن را دارند، می باشد که در این راستا دانشجویان خمینی شهری هم محلی را در فضای مجازی داشته باشند که احساس کنند متعلق به خود آنهاست.