شوخی با حافظ!!!
چند روز بود نیت کرده بودم یه نگاهی به کتابخونه اطاقم بکنم. تا بالاخره این فرصت گرانبها دست داد و یه وقت اضافی! واسه مطالعه پیدا کردم.همینطوری که رو تختم یه دنده افتاده بودم داشتم به عناوین کتاب هام نگاه میکردم.
از بین حدوداً دویست جلد کتاب انتخابم رفت رو دیوان حافظ!. خدا رحمتت کنه که یه دنیا حرف را تو یه بیت شعر زدی.منم که اهل فال گرفتن نیستم! ولی خب گاهی یک بار برای سلامتی بدن مفیده.حالا ببینیم چی از آب در میاد و حافظ از کدوم دنده ش بلند شده:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت...
به به ! حرف از یار دلنواز و ...
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت
به بیت دوم که رسیدم برق سه فاز از سرم پرید!! بخصوص مصرع دوم این بیت. آخه چرا؟!
چرا وسط این همه آدم حافظ بیچاره باید بشه "مخدوم بی عنایت"؟!
بدشانسی هم بد دردیه ها! اگه دستت را تا آرنج تو عسل بکنی و بذاری تو دهن یه عده ای، بعد از خوردن عسل ها آنچنان دستت را گاز می گیرند که ...
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
یاد یه شعری افتادم که می گفت:
موی بلندت ای دوست حلقه ی دار من است...
واسه آقایون میگن هرچی فتنه س زیر ریشه! حتما واسه خانم ها هرچی فتنه س زیره موه!!!
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
بالاخره حافظ اینجا حرف خودش را زد:
از اونجایی که گاهی وقتا آدم دنبال سر یکی را میگیره و بدون اینکه تفکر کنه میره!!! "گم گشت راه مقصود" و بدتر از اون این که نتونه یه راه برگشت پیدا کنی و مجبور بشی که"از هر طرف که رفتم" بره و ...
ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیشست در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
تو فکر عجیبی فرو رفتم تا اینکه رسیدم بیت بالا.
گفتم ای حافظ شیرازی... عیب از خودته!!! دنده های خودت میخاریده!!! آخه چرا باید یکی که نه یک بار بلکه چندبار پاش را از گلیمش درازتر کرده را بهش بگی: " روی از درت نتابم..." ولش کن بذار بره دنبال زندگیش.
همین جاست که میگن" دود از کنده بلند میشه"!!!
عشقت رسد بفریاد ار خود بسان حافظ
قرآن زبر بخوانی در چارده روایت
بعد از هر کار اشتباهی وقتی پشیمون شدی میچسبی به خدا و قرآن و ... نه عزیز؛ این خبر ها جایی نیست. یا کاری را نکن یا اگه کردی مجازات و خوبی و بدیش را هم قبول کن!!!