نویسنده :علی پیمانی


مانده تا برف زمین آب شود

مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه ی چتر

نا تمام است درخت

زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد

و فروغ تر چشم حشرات

و طلوع سر غوک از افق درک حیات.

 

مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید

در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد

و نه آواز پری می رسد از روزن یک منظومه ی برف

تشنه ی زمزمه ام.

 

مانده تا مرغ سر چینه ی هذیانی اسفند صدا بردارد

پس چه باید بکنم

منکه در لخت ترین موسم به چهچه سال

تشنه ی زمزمه ام؟

 

بهتر آن است که برخیزم

رنگ را بردارم

روی تنهایی خود نقشه ی مرغی بکشم.

زنده یاد سهراب سپهری