مجلس حافظ
گیرنده ی فال (فالگیر خودمون ): سعید خسروی
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود | بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود | |
بنوش جام صبوحی به ناله ی دف و چنگ | ببوس غبغب ساقی به نغمه ی نی و عود | |
به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ | که همچو روز بقا هفتهای بود معدود | |
شد از خروج ریاحین چو آسمان روشن | زمین به اختر میمون و طالع مسعود | |
ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم | شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود | |
جهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گل | ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود | |
چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار | سحر که مرغ درآید به نغمه ی داوود | |
به باغ تازه کن آیین دین زردشتی | کنون که لاله برافروخت آتش نمرود | |
بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد | وزیر ملک سلیمان عماد دین محمود | |
بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش | هر آن چه میطلبد جمله باشدش موجود |
من که کفم برید از پنجه ی طلایی دادا سعید.. دست مریزاد.. عجب فالی زده شادوماد..
+ نوشته شده در سه شنبه سوم اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:0 توسط داوود پریشانی
|