ناگهان مرگ – موازی ترین خطِ همراهِ زندگی – تصمیم میگیره به

سمتت میل کنه و خط زندگی ات رو قطع کنه.

وقتشه ، وقت توقف ثانیه ها.

وقتشه که تو هم صفحه ای بشی ورق خورده، از دیوان مرگ نامه

شعر صفحه ی تو چیه؟ یه دوبیتی کوتاهِ پر معنا؟ یه مثنویِ بلند تلخ

و شیرین؟ یه قصیده ی غمبارِ آه آلود؟ یه غزل عاشقونه یا یه شعر

نو ی ناتموم؟

به نظرت توی این ناب ترین و تنهاترین تجربه ی زندگی ات،

حسرت چی به دلت میشینه؟

بوییدن تنها غنچه ی رُسته توی باغچه ی کـُـنج حیات

حس بوسه ی سرد یه دونه ی برف روی گونه ها

زل زدن به چشم های زیبا و خسته ی مادر

یا ..

حالا میتونی چشم هاتو ببندی و خودتو تو لحظه ی ناگهان ِ مرگ بذاری و اگه دوست داشتی حسرت اون لحظه ات رو بگی..