دل تنگ
خوب می دانم که روزی دل تنگ می شوم برای آنچه دارم و حتی برای آن چه ندارم. برای آن چه هست و برای آنانی که هستند و آن روز فرا می رسد همان گونه که امروز.
تو امروز دل تنگ توپ چل تیکه،تیله های رنگ و وارنگ و دوچرخه تی.
من امروز دل تنگ عروسک و خاله بازی، جعبه ی آبرنگ و مداد شمعیمم.
دوست من و تو امروز دل تنگ اون قهر و آشتی های هر روز و نیمکت مشترکمونه.
بچه های محله امروز دل تنگ لک لکه، هفت سنگ، گل کوچیک و داد و بیداد همسایه هان.
او هم امروز دل تنگ کوچه های کاهگلی، شمعدونی های لب حوض و چای قند پهلو تو استکان کمرباریکه.
پس، ما امروز همه دل تنگیم.
و ...
دلتنگی سرنوشت" لحظه لحظه" زندگی ست.
+ نوشته شده در جمعه هفتم آبان ۱۳۸۹ ساعت 0:40 توسط مهرانگیز شریفیان
|