خوب می دانم که روزی دل تنگ می شوم برای آنچه دارم و حتی برای آن چه ندارم. برای آن چه هست و برای آنانی که هستند و آن روز فرا می رسد همان گونه که امروز.

تو امروز دل تنگ توپ چل تیکه،تیله های رنگ و وارنگ و دوچرخه تی.

من امروز دل تنگ عروسک و خاله بازی، جعبه ی آبرنگ و مداد شمعیمم.

دوست من و تو امروز دل تنگ اون قهر و آشتی های هر روز و نیمکت مشترکمونه.

بچه های محله امروز دل تنگ لک لکه، هفت سنگ، گل کوچیک و داد و بیداد همسایه هان.

او هم امروز دل تنگ کوچه های کاهگلی، شمعدونی های لب حوض و چای قند پهلو تو استکان کمرباریکه.

پس، ما امروز همه دل تنگیم.

و ...

دلتنگی  سرنوشت" لحظه لحظه" زندگی ست.