- ( قلم ): إ إ إ إ ... چیکار می کنی؟! من تازه دارم مطلبم رو شروع می کنم.

- (پاک کن ): ببین قلم جان، شما از خیلی مسائل آگاهی نداری. شما می دونی با عوض شدن رئیس چه افق روشنی پیش روی دانشگاه قرار می گیره؟!

- من یه روزنامه نگار غیر حرفه ای ام. فقط میخوام اتفاقات دور و برم رو با تحقیق و تحلیل شخصیم بنویسم.

- این نظارت! من فقط به خاطر خودته. اگه میخوای همین روزنامه نگار غیر حرفه ای باقی بمونی یواش تر برو.

***

نویسنده: قلم ِ تراش خورده

اگه ديدی يه غذای جديد به منوی سلف دانشگاه اضافه شده...

اگه ديدی دانشگاه بليط مخصوص واسه سرويس های خودش چاپ کرده...

اگه ديدی رؤسای دانشکده ها يکی بعد از ديگری در پروسه ی change  قرار گرفتند...

يا حتی اگه ديدی تغييرات بنيادين در فضای سبز دانشگاه ايجاد شده...

می تونی مطمئن بشی که رئيس دانشگاه ع وض  ش ده...

***

- باز چی شده پاک کن؟! بابا بذار کارمونو بکنیم.

- عزیزم کلاً مطالب شما مورد داره. انگاری باید با یه گفتمان سازنده شما رو هدایت کنم تا با حقیقت و واقعیت آشنا بشی. بگیر؛ این هم متن حقایق.

***

نویسنده: قلم ِ خیلی تراش خورده

اگه ديدی تعداد مقالات علمی دانشگاه 120 درصد رشد پيدا کرده...
اگه ديدی تيم های علمی دانشگاه پياپی تو المپيادها مقام ميارند...
اگه ديدی توی دانشگاه همه چی آرومه و همه خوشحالند...
يا حتی اگه ديدی رتبه ی دانشگاه در بين دانشگاه های جهان رشد کرده...
ميتونی مطمئن بشی الآن يه فرد لايق رئيس دانشگاه شده.
البته از يه چيز ديگه هم می تونی مطمئن بشی. اينکه قلم من اونقدر تراش خورده که فقط پاک کن ته قلمم باقی مونده!