طرق سلوک الاسما 7
سالک فکرت سفر خود را از ملائک آغاز می کند. نخست از حضرت جبرئیل (ع) که حامل وحی است و پس از آن حضرت میکائیل (ع) و حضرت اسرافیل (ع) و حضرت عزرائیل (ع) و حَمََله ی عرش و آسمان و عناصر چهارگانه . او با هر یک از وجودهای آسمانی راز خود را در میان می گذارد و از آنان استمداد می طلبد ؛ ولی هر یک به زبانی در خور حال ، او را باز می گردانند و گره ایی از کار او نمی گشایند. او نزد پیر خود بازمی گردد . پیری که به صفات الهی متّصف است و مقامی برتر از بشریت دارد. سالک ماجرای گفت و گوی خود را با هر یک از ملائک و دیگر مقامات برای پیر باز می گوید. پیر با بیانی بسیار جذاب و مهیّج پاسخ می دهد و وی را رهبری می کند. پس از بیست و هشت مرحله ، سالک با کمال نومیدی به آستان انبیاء روی می آورد.
اینجا شیخ بسیاری از حقایق توحید و اسرار معرفت را با شور و سوزی دل انگیز بیان می کند و زبان فقر را از زبان پیغمبر (ص) به سالک می آموزد و او به پنج وادی نفسانی که عبارت است از : حسّ ، عقل ، خیال ، دل و جان رهبری می کند.
در این سیر انفسی و آفاقی بسیاری از حقایق و دقایق عرفانی را عطّار برای خواننده روشن می کند.در نوشته های آتی در سیر آفاق و انفاس هر یک از شش وادی نفسانی مذکور به تشریح خواهیم پرداخت