طرق سلوک الاسما ۵
به هر سو می شتابی ، به هر درگهی مشتی می زنی، به پای هر نامردی توسل می جویی!به صد رنج و زحمت ، ساعتی با دیگری هم بستر می شوی!ساعتی آرام می شوی و لذتش به کام می بری! کنون را سپری کردی ، ساعتی بعد را چه می کنی؟!به کدامین تابان؟به کدامین نیاز؟جسمت را به وصال رسانیدی لیکن با روحت چه میکنی؟ در پی دیگری می روی!آنچه تو را نیاز روح نامند در آغوش دیگری می جویی!با دیگری هم بستر می شوی!دردا و ندامتا که باری تنت را به وصال رسانیدی و روحت را به تباهی! مالامال با این و آن آغوش شهوت گزیدی و آرامش خویش در پی آنان موجویی و حاصلی به ارمغان نمی آریی!اگر تو را سخنی به نام عشق در پیش باشد به هر که بنگری تجسمی جز معشوق خویش در نظر خویش نگنجد! آن گونه است که حق تعالی سخن گوید : ... همانا ما زن و مرد را مکمل دیگری گنجانیدیم چرا که هر جسمی را روحبیست و هر روحی را نیمه ایی گمشده!آدمی چون به تکتمل نرسد چگونه تواند سخن از آرامش سر دهد؟ای فرزند آدم!نظری در خود فکن!جسمت را به تن هر بنی بشری می سپاری و این به سانیست که روحت را در دل دیگری مبحوس کرده ایی؟چگونه تو را امیدی از ندای آرامش باشد که دلت به پای این است و جسمت به پای آن!اگر ظاهربینی راه فریفتگان در پیش گیر!به این سو به آن سو قدم بگذار ، شاید دیده ایی باز شود و تو را به راه سعادتی برد ولی دردا و ندامتا که قدم در سرابی بیش نمی گماری!اما اگر تو را چشم باطن است زنجیر نفس خویش در دست گیر و گوش به فرمان روح خویش باش نه جسم خویش!همانا سعادت تو در این بوده و خواهد بود!
ای فرزند آدم!هر دم از ابلیس ملعون به سان کردارش خرده می گیری اما غافل از آنی که ابلیس در سخنت گوید : "ای کسی که گوی تلبیس از من ربودی ، خداوند طاعت هزار ساله مرا در نیم ساعت به رویم زد . تو شرم نداری که یک ذره طاعت نزد حق می آری؟اگر دو عالم مرا لعنت کنند ، ذره ایی از عشقم به حق کاسته و کم نگردد ، اما تو را ،اگر یک لعنت کند از محنت و غم به یک ساعت فرو خواهی ریخت!"
چرا ابلیس در چشم تو خار و حقیر است؟!او به چیزی خشنود است که دیگران آن را ناخوش می دارند. حق او را ملعون ساخت و او افزون از آن از حق خواست. امر سجده بر وی شد . او چشم فرو بست و به دستور خود حضرت حق غیر حق را سجده نکرد و گفت :
اگرچه لعنتی از پی در آرم به پیش غیر او کی سر در آرم
به غیری گر مرا بودی نگاهی نبودی حکمم از مه تا به ماهی
ابلیس عاشق یگانه بود و جز برای معشوق کمر خدمت نبست و بدین جهت آدم را سجده نکرد و آن ساعت که ملعون واقع شد زبان به تسبیح و تقدیس باری تعالی گشود و گفت : لعن تو صد بار مرا خوشتر است از توجه به غیر تو و دوری از بارگاه تو . من به گوینده لعن نظاره دارم نه سخن آن! کسی که سالها جام صاف و مالامال توحید را نوشیده به اندک مایه دردی که در دور اخر نوش کند ، لذت مستی دور نخست را از دست نمی دهد .ابلیس اگر سجده نکرد بدان جهت بود که دریغش آمد دیگری از اسرار و راز حق آکاه شود . می خواست در طریقت توحید فرد و پاک باز باشد.