من از این دنیا چی می خوام؟!
چه خبره؟! حالا چه عجله ایه؟! دلمون را به چه چیزها و چه کارهایی خوش کردیم. من که میگم گاهی وقتا بد جوری دور خودمون میپیچیم... بابا من دیگه سرم گیج رفت.....نمی دونم ما آدم ها چرا گاهی وقتا اینقدر گیج و منگیم ...چرا اینقدر عجله داریم. اصلن معلوم هست دنبال چی می گردیم؟ چی می خوایم؟ چی هستیم ؟ کجا میریم؟ حالا که چی؟ این کارها را بکنیم که چی بشه؟ راستشو بخواهید همه ی این حرف ها را زدم تا بگم که گاهی وقتا از کارهایی که می کنم و اتفاقهایی که می افته چندشم میشه. چرا این قدر ما آدم ها خود خواهیم همش به مثلا به نفع خودمون کار میکنیم. چرا تلاشی برای گرفتن دست یه نیازمند نمی کنیم؟ اون قدر که به قولی می توان گفت: دزد هم مايل دزدين ما نيست، بيا برگرديم
اصلن یکی نیست به من بگه به تو چه؟ برو کارهای خودت را بکن. به تو چه که این کارهایی که می کنیم سود داره یا ضرر؟ به دردمون می خوره یا نه؟... برو مشقاتو بنویس دخترم فردا باید تحویل بدی!.....
راستی درد ما چیه؟
چقدر دلم برای خدام تنگه......
من از این دنیا چی میخوام ؟
دو تا صندلی چوبی
که من و تو رو بشونه
واسه گفتن خوبی
من از این دنیا چی میخوام ؟
یه وجب زمین خالی
همونقدر که یک اتاقک بشه خونه خیالی
من از این دنیا چی میخوام ؟
یه جعبه مداد رنگی
بکشم رو تن دنیا رنگ خوبی و قشنگی
آدمهای دست و دلباز از توی قلک طاقچه
بردارند بذر محبت واسه بارداری باغچه
من از این دنیا چی میخوام ؟
دو تا بال برای پرواز
برم تا روز تولد،برسم به فصل آغاز
برم پیش بچه هایی که یه لقمه نون ندارند
که یه شب با یه دل سیر چشماشون رو هم بذارند
بگم غصه ها سر اومد
گریه بس، که بهتر اومد
بگم غصه ها سر اومد ... !
چطوری جمع کنم اینهمه پریشانی رو تا امتحانتم رو نیفتم؟؟؟؟
پ.ن۱: من دستهایم را بالا بردم و تسلیم شدم مقابل همه ...مقابل روزهای تلخ و تمام این انسانهایی که نمیفهمند ارزش سادگی و دوست داشتن نوع بشر را
من تسلیمم.
قصه به هر که میبرم فایدهای نمیدهد مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی
پ.ن۲: خداوکیلی خودم هم نفهمیدم چی نوشتم...تلاش نکنید که شما بفهمید.
پ.ن ۳: برداشت آزاد ممنوع
پ.ن ۴: زندگی دانشجویی و بی بودجگی...شرمنده نشد بیشتر از یه صندلی چوبی جور کنم
فهیم قلم تراش