یادشان بخیر!!!!
چه کسی پنیر مرا به دهن گرفت؟
غروب نزدیک بود.حسنک در حاشیه ی خیابان برای تاکسی دست تکان می داد.خیابان شلوغ بود.برخی مدام برای حسنک اسمس می زدند، یعنی حسنک کجایی؟ برخی مدام میس! می انداختند ینی حسنک کجایی؟ .بالاخره حسنک تاکسی پیدا کرد.از راننده خواست در صندوق عقب را باز کند تا وسایلش را داخل آن بگذارد.بعد سوار شدند.حسنک نوشت: "اومدم رفقا" یعنی حسنـ... نه یعنی اومدم بچه ها!
بی شک کبری یکی از افرادی است که با ارسال اسمس مراتب انتظار خود را به حسنک اعلام کرده است.کبری دختر همسایه ی حسنک اینا می باشد.حسنک قرار است برای کبری کتاب بخرد.کبری حسنک را مانند برادر بزرگتر خود دوست می دارد. برادر بزرگتر کبری مدتی است که نیست.کتاب کبری...مستحضرید که...
کوکب خانم زن با سلیقه ای بود.البته هنوز هم عده ای معتقدند زن با سلیقه است . او از حسنک خواسته است توی راهش 2 کیلو تخم مرغ و مقداری مایه ی ماست بگیرد.مهمان های سرزده ی کوکب خانم همیشه ساعت 8:30 از راه می رسند.البته به تازگی جهت صله رحم 2 یا 3 نصفه شب هم به کوکب خانم سر می زنند.