ما پیروز شدیم

بعد از این که تمامِ عُمر جنگیدیم

نان از لایِ انگشتانمان چکید

و درختانی رویید روی خاکِ سرزمینمان

که شیشه‌های شراب و کوزه‌های عسل و روغن بر شاخه‌هایشان روییده بود

از ابرها زیتونِ شیرین بارید

و توقفِ پیرمردها

دیگر در بیمارستان‌ها نبود

پارک‌ها پُر شد

از سایه‌یِ کبوترانِ عظیمی که مهربان بودند

و وقت، وقتِ عزیز

فقط برای این صرف ‌شد

که در صف بایستیم

وقتی که نوبتمان شد

فریاد بزنیم

ما پیروز شدیم...!


+كرامتِ انساني؛ كالايِ گُمشده‌يِ سَبدِ دولت!