به نام خداوندِ بخشنده ی مهربان

182047_482154738490880_1163620667_n.jpg

کبوترها روانه میقات شده‌اند
تا چلّه‌شان را
با بال‌بال‌زدن در هوای «شجره» به اتمام ببرند.
من فقط این‌جا نشسته‌ام و دل‌خوش کرده‌ام به این دوگانه وسط مغرب و عشاء، فقط نگاه می کنم به اینکه می گویند دو رکعت نماز ده ی اول...
که ذکر بگیرم: وَ واعدنا موسی ثلَاثین لَیله...
که دست به قنوت بردارم و ببارم:
آه ای خدای دهه اوّل ذی‌حجّه!
که این روزها، آن همه کبوتر را بی‌تاب کرده‌ای در هوای حرمت!
اتمام کن اربعینِ مرا.
پ.ن:

شما این همه «غم» را از کجا آوردید ریختید توی بقچه‌ی پاییز که بعد این همه عمر، هنوز هم وقتی بقچه‌اش را برای زمین می‌تکاند، جز برگ‌های زرد و نارنجی و جز سوز و سرما و بوی نم و ابر، غم می‌ریزد، غم می‌ریزد، غم می‌ریزد...
ع.ن: آشناست...