جبرِ انتخابی
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
درود به خورشید ؛ زمانی که انسان را به طلوع امیدوار کرد .
پیچید و پیچید وپیچید تا به بالای نرده چوبی ِکنار در رسید . اینجا پایان راه است.نهایت را ، بلندای نرده تعیین کرد . جبر یا اختیار سرنوشت او را به کس دیگری رقم زد.
من با انتخاب خودم این جبر را بر می گزینم که در زیر سایه تو به آفتابی برسم که نورش ، نگاه پر سوی توست.
م . ن : انقدر از هیاهوی و هوس های این زمانه گله دارم ، که صدای فریاد هایم گوش سکوت را کَر کرد.
+ نوشته شده در جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 6:0 توسط مطهره نجاری
|