خاطراتم پر از روزهای بدون توست ... نه بی حضورتو...

لای هر برگ دفترم برگ گلیست... گل من ...

نمی دانم وقتی به پشت در برسی ، کجایم ...

اما بیا... میخواهم دلم را برای همیشه پشت دری جا بگذارم که روزی از آن خواهی گذشت ... با گام های  بلند... ایستاده بر فلق ...

و من... میهمان عاشقان سر گشته ات باشم.

اگر رفتم و روز آمدنت را ندیدم ، از در که گذشتی نگاه کن ...

اینها همه بخاطر آمدن توست... آن گوشه گلدان های یاس ، پر از گل های سفید ، که به استقبال تو برخاستند...

شاعر ... نه ، شاعر نشده ام ...

آن طرف دسته های گل نرگس ، که عطرشان ، روز های بی تو ، همدم و مونس تنهایی ام بود ...

شاعر ... نه ، شاعر نشده ام ...

قبل از  رفتن به اشک و آه زمین را آب و جارو میکنم ... اگر بروم به انتظار میروم ...

 اگر آمدی و نبودم ، از روی طاقچه ، تمام نامه های دلتنگی ام را بردار و بخوان ...

این است شرح قربت ما...


دلی امیدوار اما تنگ و تنگ...


کدامین جاده ... 


کدامین جاده امشب میگذارد سر به پای تو...؟؟!!!