درود بر ننه سرما که داره بقچه اش را جمع می کنه ![بدرود]

 

داریم روزهای آخر زمستان را با سرمایی عجیب وسرزده به پایان می رسونیم.

بوی بهار چه بیاد چه نیاد ، به هر حال بوی خونه تکونی میاد ، بوی خاک وگرد وغبار ، بوی وایتکس!      (بوی عیدی ، بوی توت بوی کاغذ رنگی )

کلاس ها هم که تعطیل شده مطمئنا کسی حاضر نیست هفته دیگه بره سر ریاضی عمومی ساعت هشت تالار هفت !

باید آستین ها را بالا زد و روسری به سر بست ، اگه هم دستاتون حساسه (مامانشینا!) دستکش دستتون کنید که خدای ناکرده خشک وزخم نشه!!!

اخطار :

آقایان محترم شما نیز موظف به انجام این امور هستید ، در آینده ای نه چندان دور باید خودتون را نشون بدید...

از اتاقتون شروع کنید . مادر خانومی تون به حساب آشپزخونه (غول خانه تکانی) و پذیرایی ( معیار نمره دهی در دید و بازدیدهای عیدانه ) می رسه ؛ البته با کمک های آقای پدر!

بسم الله را بگید شروع کنید به تکوندن فرش اگه بشوریدش که عالی میشه ،  مثل دلتون که باید از کینه ها شسته بشه ؛

 برید سراغ پاک کردن دیوارها ، خیلی کار سختیه ، مثل پاک کردن افکاری می مونه که خیلی وقته بر روحتون رسوب کرده ؛

راستی این گرد وغبار بین کتابها ، قفسه ، عکسی که زدید به دیوار با اون شعر پر معنیش باعث کم فروغ بودن حقیقتش شده ، با دستمال تمیز پاکش کنید ، مثل اون واژه های ناکجا آبادی که باید از بین حرفای قشنگتون پاک کنید؛

لباس های پاره شده ، رنگ ورو رفته کفش های داغون شده برا به درون ضایعات هدایت کنید بعد لباس های جدید را مرتب ومنظم با اتو یاتا کرده سر جاشون بذارید ، مثل خاطراتی که ارزششون هم سطل زباله تاریخ نیست چه برسه ذهن خلاق شما بذارید جاش را زُل زدن به اولین شکوفه بهاری بگیرد .

این اتاق قرار پذیرای دوستتون بشه پس آماده اش کنید .

انگار کارهام زیاد شد ! بهتر برم به اتاق خودم یه سری بزنم...