کلاه قرمزی: آی مجری آی مجری! منم وبلاگ دوست دارم خیلیییی زیاد!

آقای مجری: از کجاش خوشت میاد؟

کلاه قرمزی: از این که رئیس وبلاگ بشم! بچه ها ازم بترسند!! مطالب و نظرات مخالف خودم را حذف کنم! نظراتشون را تا نصفه پاک کنم! و تهدیدشون کنم که اگه با من مخالفت کنید حذفتون می کنم، ازشون باج بگیرم...

آقای مجری: ازشون باج بگیری؟ نه بچه ها همیشه سعی کنید از موقعیت خودتون سوءاستفاده نکنید!

خب پسر خاله تو از کجای وبلاگ خوشت میاد؟

پسر خاله: ها؟ ها؟ چی گفتی؟؛ از اینکه برای بچه ها نظر بذارم ی وقت دلشون نشکنه، غصه بخورند، توی زمان هایی که وبلاگ خلوته بیام پیشش از تنهایی درش بیارم، بهش سر بزنم یه وقت ناراحت نشه. چی چی گفتی؟

آقای مجری: آفرین پسر خاله، نظر تو چیه پسر عمه زا؟

پسر عمه زا: ها؟ ها؟ من؟

آقای مجری: آره، تو؟

پسر عمه زا: من عاشق این بحثای وبلاگم! کلی بحث می کنی بعدش هیچ کدوم به نتیجه نمی رسند! هار هار هار! تازه اینجاش بهترِ که طرف پدر خودشا دراُورده و کلی چیز نوشته ولی هنوز روی حرف خودت وایسی و بگی : من هنوز معتقدم...{هار هار هار}

ببعی:sede-iut.blogfa.com

همساده: کاکو هر وقت من این وبلاگِ مجمعو می بینم! خندم میگره{قهقه قهقه}

آقای مجری: از کجاش خندت میگیره؟

همساده: به خدا مو به داغونی و خورد و خمیری و لِهی خودُم می خندُم، ولی این جیگرو رو که قبلا می دیدم دلُم کباب میشد و با خُودم می گفتم بدبخت تر از مو هم پیدا میشه. ولی حالا انگار دوباره خوشبخت شده و خُودم از همه خمیر ترُ له ترُم{قهقه قهقه قهقه!}

آقای مجری: فامیل دور شما از کجای وبلاگ خوشت میاد؟

فامیل دور: آی مجری من عاشق نصیحت کردن هستم، من اِنقدر نصیحت کردن دوست دارم، مثل ریش سفیدا بشینم کنار در وبلاگ و بچه ها را نصیحت کنم.پند بدم وای آی مجری دست روی دلم نذار! من همیشه دوست داشتم مثل آدم بزرگا همه بهم احترام بذارند.

آقای مجری: خُب نصیحت همیشه خوب نیست بچه ها، ما باید سعی کنیم با عمل خودمون نصیحت کنیم نه با حرف زدن.

خب ببعی نظر تو چیه؟

ببعی:!weblog is very nice;I love it

آقای مجری: بله بچه ها ببعی هم دوستدار وبلاگِ و از همه جای وبلاگ خوشش میاد تا برنامه ی بعدی خدا نگهدار.

ببعی:!So long

منبع: