مرگ کسی که مانع پیشرفتتان می شود
نویسنده : یوسف جعفری پور
یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:دیروز فردی که همیشه در اداره مانع پیشرفت شما بود در گذشت.مراسم تشییع جنازه فردا ساعت 10 صبح در سالن اجتماعات برگزار می شود.در تمام اداره صحبت از این اعلامیه عجیب بود.همگی از خبر مرگ یکی از کارکنانشان ناراحت شده بودند اما در عین حال کنجکاو بودند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آنها میشد چه کسی بوده است ،فردا صبح همه کارکنان ساعت 10 به سالن اجتماعات رفتند،رفته رفته جمعیت زیاد شد،صدای پچ پچ در سالن پیچیده بود همه با هم می گفتند:این چه کسی بود که مانع از پیشرفت ما در اداره شده بود؟!خوب شد که مرد! در همان حال نیز فکر های رنگارنگ از موفقیت ها و کارهای نکرده به ذهنشان می آمد و خوشحال تر می شدند.کارمندان درصفی قرار گرفتند تا یکی یکی برای ادای احترام به کنار تابوت بروند ولی وقتی به درون تابوت نگاه کردند ناگهان خشکشان زد و زبانشان بند آمد.درون تابوت آیینه ای بود که هر کس به درون تابوت نگاه می کرد تصویر خود را میدید.نوشته ای درون تابوت بود،تنها یک نفر میتواند مانع رشد و پیشرفت شما گررد او نیز کسی نیست جز خوده شما!!
شما تنهاکسی هستید که می توانید زندگیتان را متحول کنید.زندگی شما با تغییر رییس ،دوستان،والدین ،شریک زندگی یا محل کارتان دست خوش تغییر نمی شود،زندگی شما فقط وقتی تغییر میکند که شما باورهای نادرست و محدودکننده خود را کنار بگذارید..