باران از نگاه منفی
درود
وای بازم بارون اومد ..امروز قراره چه بلایی به سرم بیاد ..؟! همین امروز که قراره شلوار جین روشن را با این لباس که هنوز برچسب خریدش را نکندم (= تیکیت) ،هماهنگ (= ست) کنم این آسمون گریه اش گرفت .
وای این همه پول آرایشگاه واین واکس موها را چی کار کنم ..حیف از ساعت 4 صبح تا حالا با سشوار افتادم به جونش ولی انگار که نه انگار . چقدر دیشب منت این احمد را کشیدم که یادم بده چه جوری با این موس مو کار کنم..!!
وای این کفش ها که الان از این آب بارون پر میشه ..پر شدنش بی خیال ! ولی این جیر روش و پارچه دورش نابود میشه ...
وا مصیبتاه !! امروز با پریسا (خواهر دینی) قرار داشتم .من که تا آنجا هیچی ازم نمی مونه..آهان با ماشین میرم..به خشکی شانس ..نه ! به خشکی آسمون ! بابا که ماشین را برده ...یعنی من الان باید با سرویس نیم ساعت دیگه برم ؟!
ایول فهمیدم !میگم من خیلی باهوشم ..با چتر میرم. کلاس کاریش هم بالاست. مام ! مامی جان! این چتر کجاست ؟
فریبا برده ؟مگه خودش نداره ؟چی ؟ رنگ این یکی با پالتوش می خونده؟؟ بله! امروز هم دیر تشریف میارند خونه ؟؟به به !دستم درد نکنه !!من ظهر میام اگه نبود خودش میدونه ومن !چه کارا ! دختره 15ساله دیدم این مدته زیاد با تلفن حرف می زنه فکر کرده من حالیم نیست ..حرف ناموسه این وسط!! (البته این آقا با خواهر پریسا رابطه خاصی ندارند در حد بیرون رفتن وکلاس پیچوندن و...)
چه کنم چتر فریبا هم که دخترونه است ! آهان !
مامان !5 تومن داری ..نه !15 تومن داری بهم بدی ؟ خب میخام با تاکسی برم !...آره پول تاکسی 4-5تومن میشه ولی خب یه پولی باید ته جیب یک مرد باشه!! ...چرا آخه؟..دادی به فریبا؟! این فریبا خرج ودخلش با هم نمی خونه ها!!
این جور که منادی ندا می دهد باید به همان سرویس نارنجی –خاکستری در زیر این ریزش باران بسنده کرد .
خب باید یکم عجله کنم کلاس های تالاری زود پر میشه..
ای داد .. ننه !به دادم بس ! جا دکمه این لباس پاره شد ..نمیشه هم درستش کرد 45 تومن قیمتش بود .
ننه همون لباس دیشبی رابده.. تو ماشین لباسشویی ؟چروک شد بوی جوراب میده !بازم باید این لباس آبی را بپوشم ؟!
حالا خوبه شلواره هست ولی توی این هوای سرد با این جر خوردگی های روش پاهام یخ می کنه ..ولش کن ! می پوشم آبروم پیش کوروش میره !کلی کلاس گذاشتم که امروز بالاخره می پوشمش!
همین کفش ها خوبه طوری نیس دم تالارها پاکش می کنم..
بی بی من رفتم!!
اِ اِ اِ آقاصبر کن کلاسم دیرمیشه !حضور غیابیه ! بابا نامروت وایسا...
به کلاس نرسیدم ،شلوارم پراز گل شد ،کفشم پکید ، لباسم پاره شد، پریسا از دست رفت ویک ساعت منتظر سرویس بعدی شدم وبیمارستان خوابگاه امشبم شد...
باران با من خوب تا نکردی...