شاهنامه را آخر فصل می شمرند
*به بزک گفتند:نمیر بهار میاد، گفت: مرغم،گفتند: بپر، گفت: شترم! گفتند: چرا قیصریه رو به آتش زدی؟ دستمالش رو در آورد بیرون، گفت: آقای مجری! آقای مجری! نخوردیم نون گندم دیدیم دیریم دیم دیم! داش داش...!( به جای این آخرش، سوت هم می شود زد! )
*ای آقا! تا گوساله گاو شود، آخر پاییز شده جوجه ها رفتن تو آب گل آلود ماهی ها رو بشمرند! در این حد یعنی!
*آب که سر گذشت، ما آرد خودمان را بیختیم، الِک مان هم دولک!
*به قول قدیمی ها با زبون خوشت، با پول زیادت، با پا پیش می کشی، با دست بادمجان بم پرت می کنی بی ادب؟ نمی گی می خوره تو چشممون، ز دست دیده و دل هر دو فریاد از دست خویشتن؟
*آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار رو مهمون من، به خدا بی تعارف!
*پیش قاضی، مَلَق بازی خوش است، که جان دارد و جان به جان آفرین بچه ها! خداییش میثاق جون من خودم وایساده بودم دروازه، کمتر می خوردم!
*بنده جایی نمی خوابم که خر بیار و باقالی سیخی شیش زار!
*سوال بنده این است! اگر در خانه کس است، حیای گربه کجا رفته پس؟
جراید: آبجی مظفر به عنوان برترین پادشاه فرهنگی تاریخ معاصر ایران از سوی فری چش قشنگ انتخاب شد به همه ی شما تبریک عرض می کنیم! ( جمله بندی را حال کن! )