فاطمة بضعة منّى ...
شنيده ام كه دلي پر ملال داري تو
مگر چه خاطره اي در خيال ، داري تو ؟
مدينه ! هيچ گلي از تو گلنفس تر نيست
كه بوي احمد و زهرا و آل داري تو
هنوز عطر دعا ، در فضاي تو جاري است
هنوز بوي اذان بلال داري تو
مدينه ! بوسه به خاك تو مي زند افلاك
زبس كه فرّ و شكوه و جلال داري تو !
دوام دولت تو ، در حضور حضرت اوست
بمان ! كه منزلتي لا يزال داري تو
مگر كه منحني قامت كه را ديدي
كه شب اشاره به نقش هلال داري تو ؟ !
به ياد خاطره تلخ آن در و ديوار
درون سينه ، دلي پرملال داري تو
بيا كه نوبت كوچ كبوتر حرم است
براي بال گشودن ، مجال داري تو
ولي چگونه پر خويش ، واتواني كرد ؟
كه زخم تير ملامت به بال داري تو
نسيم از آن گل پرپر هميشه مي پرسد :
مگر بهارترين ! چند سال داري تو ؟ !
محمّدعلي مجاهدي ( پروانه )
+ نوشته شده در سه شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 12:45 توسط داوود پریشانی
|