مرگ پایان کبوتر نیست ...
- غروب اول اردیبهشت ماه 59، بیمارستان پارس تهران
- صحن امامزاده سلطانعلیبن محمد باقر، مشهد اردهال کاشان
- آرامگاه ابدی شاعر آب و آیینه
- به سراغ من اگر می آیید ...
آفتاب پشت پنجره ها
صبح خيال داد ز كف آفتاب را رويا شكست شيشه شيرين خواب را
با چشمه زلال بگو رفت آن كه داشت قدر صدای زمزمه پای آب را
از او بهشت هشت كتابست يادگار گل رفت و ما زكف ندهيم اين گلاب را
سهراب سايه بود ولی در بهار عشق می كاشت پشت پنجره ها آفتاب را
سهراب نور بود ولی در تمام عمر از چهره بر نداشت حرير حجاب را
در خلوت سكوت به خورشيد راه يافت افراشت بر فراز سحر شعر ناب را
با رنگ گونه، گل را شكوه داد بر لوح جان سپرد گل انتخاب را
گاهی به روی صفحه آب روان جوی تصوير می نمود گذشت شباب را
گاهی به گوش كوچك گلبرك می سپرد
نجوای دلخراش شب اضطراب را
محمد روحانی
و...
شاعران، وارث آب و خرد و روشنی اند