درود بر دانشجویان بیدل درس خوان

آورده اند که اهل قبیله مجنون گرد آمدند و به قوم لیلی گفتند که این مرد از ع ش ق هلاک خواهد شد و چه زیانی دارد یکبار دستوری باشد تا او لیلی را ببیند .

گفتند " که ما را از این معنی هیچ بخل نیست لیکن مجنون خود تاب دیدن او را ندارد .

مجنون را بیاوردند و در گاه خیمه لیلی بردند . هنوز سایه ی لیلی پیدا نگشته بود که مجنون را مجنون شد.

 گفتند " ما گفتیم که او طاقت دیدار ندارد آنجا بود .

 

با خاک سر کوی تو کاری دارم

چون می نهدد  هجر به وصلت بارم

 

وصال مرتبه وکبریای معشوق است و فراق مرتبه وانتظار عاشق

لاجرم ساز وصال معشوق را تواند بود وساز فراق عاشق را

و وجود عاشق یک از ساز های فراق است زیرا که وجودش زحمت بود و ساز فراق بوَد او را ...  ساز وصال کجا آید؟!!

فراق بالای وصال است به درجه ای .  زیرا که تا وصال نبود فراق نبود.